عباس آنجاست، در کربلا امروز
مي کند سیراب، عاشقانرا امروز
او خود عشق است، کند عاشق را دوا
او خود وفاست ، دهد درس وفا امروز
او برای آب نمی رود به فرات، ای کوفیان
می رود تا کند، نجواها با خدا امروز
گر دهید او را آب ، ننهد وقعی به آن
گر کنید دستش قطع ، کند خنده ها امروز
او ز برای جنگ نیامده ، ای بیخردان
آمده که کند، جان را فدا امروز

ارسال نظر در مورد شعرگونه