تندی کردم پدر را
که پیر شده است و تنها
گفتم به او با تندی
هم فارسی هم کردی
مکن تو ناله و آه
مکن رفع حاجت ناگاه
مزن فریاد از درد
مباش اینقدر تو سرد
نگفت چیری و نگاهم کرد
نگاهی که صد آغم کرد
گفتم بخود این منم؟!
جوانمردم یا که زنم؟!
نیستم من در وضع او!
ندارم من دردهای او!
ندانم که بود این مرد؟!
نداشت در مردی همورد!
این گناه او نیست که چنین شده
دل سنگ من است که نفرین شده

ارسال نظر در مورد شعرگونه